فرازفراز، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

من و نباتم

دودلی

سلام نبات من خیلی وقته بهت سر نزدم دلم برات خیلی تنگ شده ولی چه میشه کرد هنوز دودلم نمی تونم تصمیم قطعی بگیرم با اینکه خیلی می ترسم ولی امید زیادی دارم به خدا توکل کردم .شاید این ماه جرات پیدا کنم وتو عزیزم رو تو دلم مهمون کنم بازم می گم باید خودت بخواهی دعا کن خیلی زیاد از خدا بخواه که مارو به هم برسونه ندیده دوستت دارم فرشته آسمونی من زود بیا زوده زود  
16 مهر 1388

عزیز دلم

سلام نبات من.عسل من.شکر من.راستی من این حرفهارو به ارین هم میگم اونم نبات منه عسله منه نکنه حسودی کنی؟ ارین پسر خاله توست الان دوسال و نیمشه وقتی که تو بیای نمی دونم ارین چند ساله شده ولی کاشکی زوده زود بیایی وباهم هم بازی بشید اخه اونم تنهاست ویکی یدونه وتنها نوه ما .نباتی من مامانت یه کم توپول شده .برای اینکه بتونی زودتر بیایی و بازم مشکلی پیش نیاد الان دو هفته است که شروع کردم به کم کردن وزنم که راضیم ببینیم چی میشه دعا میکنم هر چه زودتر بیایی اونوقت عکس تو وارین کوچولو رو باهم اینجا میگذارم البته اگه اجازه بدی وحسودی نکنی فرشته آسمونی من تورو خدا پرهات رو تو آسمون جا بگذارو بیاومامانیتو بیش از این دلتنگ و غصه دار نکن   &nb...
12 خرداد 1388

انتظار

سلام نبات من.دیشب خونه تنها بودم یه لحظه دلم بد جوری گرفت بغض کردم پیش خودم گفتم الان من باید یه نی نی نباتی داشتم که ندارم یه کمی هم گریه کردم ولی همیشه اینجور موقع ها که دلم میگیره همینکه یاد خدای مهربون میافتم انگار که نه انگار غصه دارم میدونم اون هوامو داره وبهتر از من صلاح منو میدونه عقل ما ادما همیشه ناقصه ما همین حالا رو میبینیم ولی خدا خودش خوب میدونه چی به چیه .من همیشه دعا میکنم ولی اجبار نه خدا هر موقع خواست تو بیائی من قبول دارم .نبات من خیلی دوستت دارم بازم میگم خودت باید از خدا بخواهی که بیائی شاید حرف تو زودتر از من قبول بشه .مامانی تو بیشتر از این منتظر وغصه دار نگذار .   ...
8 ارديبهشت 1388

اجازه

سلام نبات من.شنيدم خدا روح همه آدمارو از اول خلق كرده بعدا كه جسمشونو خلق ميكنه روحشونو مي فرسته تو جسمشون .الان مي دونم روح تو وجود داره منتها فعلا تو نوبتي.عزيز دلم شايد تو صبرت زياد باشه اما من نه بعضي وقتها كه فكر ميكنم ميگم ايا 31سالگي دير نيست؟پس من كي ميخواهم بچه دار بشم كي بزرگش كنم وهزارن هزار فكر ديگه وميدونم هيچكدوممون تقصيري نداريم همه چيز دست خداي مهربونه واون همه چيزرو بهتر از ما ميدونه .ولي ميخواستم بهت بگم نباتي من خودت به خدا بگو شايد حرف تورو زودتر قبول كنه من هرروز دعا ميكنم كه تو زود زود بيايي اما نمي دونم خدا حرفمو قبول خواهد كرد يا نه ولي اگه تو ازش بخواهي و بهش بگي خدا جونم مامانم خيلي وقته منتظره خيلي غصه دار شده اجا...
29 فروردين 1388

آغاز

سلام نبات من .من یک مامان منتظرم .خیلی وقته منتظرم اما یک لحظه هم امیدمو از دست ندادم .هر روز امیدوار تر از دیروز منتظرم تا تو زود زود بیایی بابائیت زیاد عجله نداره وخیلی خونسرده .همیشه وقتی راجع به تو سوال میکنم میگه همه چیز دست خداست هر موقع اون بخواد خودش میاد همه اینهارو خودم خوب می دونم ولی من یک زنم واحساس مادر شدن در وجودمه اگه تو دختر بودی وقتی بزرگتر شدی همه این حرفهارو خودت متوجه میشی.من این وبلاگو تو اولین ماه سال ۸۸ برات درست کردم واز این به بعد لحضه شماری خواهم کرد ببینم کی میایی من همیشه اینجا برات خواهم نوشت اگه اومدی که بعد از این خاطرات وعکسهای تو اینجارو پر خواهد کرد ولی اگه نیومدی من درد دلهام وحرفهامو اینجا ثبت خواهم کر...
27 فروردين 1388
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و نباتم می باشد