اولین سفر
سلام فراز من
عزیز دلم چند وقت قبل اولین سرما خوردگی زندگیت رو تجربه کردی مریض شدی ولی مامان کاملا بی تقصیر بود نمی دونم چطوری سرما خوردی اولش سرفه های کوچولو می کردی بعدش شدید تر شد ولی اصلا تب نداشتی رفتیم دکتر از سینه ات عکس گرفتن خدارو شکر مشکلی نبود دوتا برات شربت تجویز کردن چند روز بی تاب بودی بعده یه هفته کاملا خوب شدی خدارو شکر
دوست بابا که شمال زندگی میکنند رفته بودند سرعین از ما هم دعوت کردن تا باهم باشیم ولی من به خاطر شما واینکه تازه خوب شده بودی گفتم نمیشه ولی از ما انکار و از اونا اصرار با عزیز مشورت کردم که گفت نه اگه بریدمن از فکرو خیال میمیرم
خلاصه من به بابایی گفتم خودت تنهایی برو گفت برم که چی ؟من تحمل دوری پسرمو ندارم خلاصه بلاخره زنگ زدیم عزیز که بابا برای اینکه خیالت راحت باشه شما هم با ما بیا که موافقت حاصل شد .راه افتادیم به طرف سرعین من و بابایی و فراز کوچولو و عزیز .اولین سفر زندگیت عزیزم که خیلی هم خوش گذشت.
اینو بگم که ماشین بابایی مخصوص کارشه تصمیم گرفتیم با ماشین خودمون بریم که بابایی به خاطر شما ترسید وگفت می ترسم وسط راه مشکلی پیش بیاد به خاطر همین از اتو دربست یه ماشین دربست برای رفت و برگشتمون گرفتیم که شما اذیت نشی وراحت باشی خدارو شکر سفر خوبی بود وخوش گذشت.
فراز و عزیز جون